مجاهدان حرم




محمد علی جعفری نویسنده کتاب «سربلند» گفت: تلاش کردم شخصیت شهید حججی را طوری نشان دهم که برای مخاطب قابل درک باشد.

شهدای مدافع حرم الگوی ناب جوانان هم نسل خودمحمد علی جعفری  نویسنده کتاب هایی چون «عمار حلب» و «قصه دلبری» در گفتگو با خبرنگار  حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، در خصوص کتاب «سربلند» با موضوع زندگی شهید حججی گفت: من در خصوص مباحث شهدای حرم، کتاب «عمار حلب» درباره زندگی شهید محمد حسین محمدخانی را در کارنامه داشتم از این رو به سراغ من آمدند تا کتاب شهید حججی  را نگارش کنم. البته زمانی که خبر شهادت شهید حججی را شنیدم علاقه بسیاری برای نوشتن زندگی این شهید در من ایجاد شد تا برای شهید مدافع حرم کاری انجام دهم و زمانی که کار کتاب به من پیشنهاد شد، آن را پذیرفتم و مشغول نگارش آن شدم.

جعفری با اشاره به این که من از ابتدا کار را با نگاه دعوت جوانان به شهادت و الگو قرار دادن شهدا پیش بردم، بیان کرد: برای من بسیار مهم بود تا  شخصیت شهید حججی را طوری نشان دهم که قابل درک باشد و مخاطب با شخصیت  شهید همذات پنداری کند. قاعدتا فضای زندگی و علایق شخصی شهیدی که در سال ۱۳۹۶ شهید شده، متفاوت از شهدای دفاع مقدس است.  

وی افزود: سعی کردم تا با اشخاص نزدیک با شهید صحبت کنم تا آسمانی شدن او قابل درک برای مخاطب باشد.

نویسنده کتاب «سربلند» ادامه داد: سعی کردم فضا‌های تبلیغی و چهره‌ای که از شهید حججی ساخته شده بود بر نوشتن من اثر نگذارد. این کار نسبت به فضای ایجاد شده و توقع مخاطب، کار  را بسیار سخت می‌کرد. مردم با برخی از شهدا آشنایی ندارند و شاید  شهیدی را با تصاویر و  بیوگرافی او بشناسند, ولی شهید حججی میان مردم شناخته شده بود و من تمام تلاش خود را به کار گرفتم تا تمامی مسائل را صادقانه بیان کنم.

جعفری در خصوص استقبال مخاطبان از کتاب «سربلند» گفت: قاعدتا اسم شهید حججی بی تاثیر در فروش کتاب نبوده است. در مدت حدود یک سالی که روی کتاب کار می‌کردم  برای من بسیار جالب و عجیب بود که هر لحظه مردم پیگیر و منتظر چاپ و انتشار کتاب بودند. البته پرفروش بودن کتاب دلیلی بر قوت کار ندارد، ولی باید از مخاطب پرسید که تا چه اندازه کتاب «سربلند» رضایت آن‌ها را جلب کرده است.

وی با اشاره به این که مشغول نگارش کتاب زندگی شهید حججی است، گفت: نگارش زندگی هر شهید به یک شکل خاص است برای نمونه کتاب «عمار حلب» و «قصه دلبری» را خودم نوشتم،   اما کتاب شهید حججی تقریبا سفارشی بود و کار شهید حدادیان با پیام یکی از مخاطبان شروع شد.

این نویسنده گفت:زمانی که کتاب «سربلند» منتشر شد یکی از مخاطبان آن را خواند و در فضای مجازی به من پیام داد که شما یک محمد حسین متولد دهه شصت  در «عمار حلب» روایت  کردید که توسط داعش به شهادت رسید؛ من محمدحسین متولد دهه هفتاد می‌شناسم که توسط داعش و در قلب تهران به شهادت رسیده است و پیشنهاد نوشتن کتاب را به من داد. این پیام فکر و ایده نگارش کتاب زندگی شهید حدادیان را در من ایجاد کرد.

جعفری گفت:۸ ماه پس از شهادت شهید حدادیان، با خانواده شهید صحبت و آن‌ها اجازه شروع کار را به من دادند. نزدیک به دو ماه است که مشغول نوشتن کتاب شهید حدادیان هستم؛ مصاحبه‌ها تقریبا گرفته شده، ولی زمان چاپ کتاب مشخص نیست.

انتهای پیام/



با برادران مهندسی سپاه و جهاد به آن منطقه رفتیم، عده‌ای می‌گفتند سه ماه طول می‌کشد تا با فعالیت‌های مهندسی و خاک‌برداری این تنگه باز شود ولی ظرف یک ماه باید تنگ را باز می‌کردیم.
زمان تقریبی مطالعه : 1 دقیقه

شهید احمد کاظمی
جملات بالا بخشی از روایت سرلشکر پاسدار محسن رضایی در رابطه با شهید احمد کاظمی است. محسن رضایی که فرمانده وقت سپاه در دوران دفاع مقدس است توضیح می دهد: در عملیات فتح‌المبین نیروهای سپاه و ارتش را در چهار محور و تحت امر چهار قرارگاه سازمان‌دهی کردیم، تیپ ۸ نجف اشرف به فرماندهی احمد کاظمی را به قرارگاه فتح به فرماندهی برادر رشید واگذار کردیم و باز شدن «تنگه ذلیجان» و عبور نیروها از آن تنگه و محاصره دشمن در «تنگه رقابیه» را بر عهده احمد کاظمی سپردیم.

با برادران مهندسی سپاه و جهاد به آن منطقه رفتیم، عده‌ای می‌گفتند سه ماه طول می‌کشد تا با فعالیت‌های مهندسی و خاک‌برداری این تنگه باز شود ولی ظرف یک ماه باید تنگ را باز می‌کردیم. پس‌ازآنکه احمد کاظمی مسئولیت آن محور را بر عهده گرفت عامل مهمی برای تشویق مهندسین سپاه و جهاد سازندگی شد و در کمتر از دو ماه تنگه برای عبور نیروها و خودرو آماده شد.

در عملیات فتح المبین، احمد کاظمی، تیپ ۸ نجف را با کمک شهید مهدی باکری از همین تنگه عبور داد و تقریبا بیش از ۲۰ کیلومتر نیروها را از رمل‌های پشت ارتفاعات میشداغ عبور داد و از پشت سر، نیروهای دشمن را در تنگه رقابیه به محاصره درآوردند و تنگه رقابیه را که یکی از دروازه‌های عملیات فتح المبین محسوب می‌شد، باز کردند. وقتی پس از عملیات به او گفتم: «احمد، تو برای باز کردن تنگه زحمت زیادی کشیدی»، در پاسخ گفت: «ذلیجان را خدا شکافت.»
 
این مطلب برگرفته از کتاب فرماندهان دفاع مقدس: شهید احمد کاظمی (مجموعه مقالات، سخنرانی‌ها و گفت‌وگوها)، به اهتمام سعید سرمدی/، انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است.

صدای ناله زنده ها از شدت بسته شدن دست هایشان بگوش میرسد، در همین حین مرتضی با تکان شدیدی از روی زمین بلند میشود در حالی که دو نفر دست و پای او را گرفته اند. از شدت درد فریادی میزند. چند قدم آن طرف تر بعثی ها یک گودال عمیق حفر کردند.
کد خبر: ۴۷۱۷۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۰ - 25May 2015

داستانی کوتاه از دو دوست غواص «دست بسته»

به گزارش دفاع پرس، صبح روز 28 اردیبهشت 94 بود که سردار سید محمد باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح صبح در مراسم استقبال از پیکرهای مطهر شهدای دفاع مقدس که از مرز شلمچه وارد کشور شدند، گفت: پیکرهای 175 تن از شهدایی که امروز وارد کشور شدند، متعلق به غواصان جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس است که در عملیات کربلای4 با دستان بسته توسط نیروهای بعثی به شهادت رسیدند.

اعلام این خبر در فضای مجازی و سطح جامعه واکنشهای احساسی بسیاری را از طرف اقشار مختلف برانگیخت.

طاها امیری یکی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام در صفحه مجازی خود داستان کوتاه و خیالی از این واقعه را تصویر کرده است که متن آن در ذیل منتشر میشود:

دسته همه روی زمین افتاده ،عده ای جان داده اند, عده ای نیمه جان و بی حرکت بعضی هم زخمی اما حرکت میکنند
مرتضی از همه صدمه کمتری دیده و میتواند کمی روی زمین بخیزد
تقریبا تمام بچه ها زمین گیر شده اند
مهدی تکیه اش را داده به کناره کانال:
مرتضی الان چی میخواد بشه؟
مرتضی:
هیچی مهدی جان, چشاتو ببند و شروع کن به اشهد خوندن تا چند دقیقه دیگه تموم میشه
مهدی:
بعد اشهد چی؟
مرتضی:
فکرشو نکن حاج مهدی یه تیر خلاصیه تا صد بشمری بهشت خونه تحویل میگیری (خنده)
مهدی با تمام جراحت هایش لبخند صدا داری میکند
مرتضی خودش را روی زمین میکشد تا به باقی بچه ها سر بزند
از دور صدای نیروهای بعثی که با لحن شدیدی عربی صحبت میکنند به گوش میرسد
در عمق نگاه مرتضی که حالا به خاطر خون ریزی شدید دید خوبی هم ندارد تعداد زیادی نیروی عراقی دیده میشود
مرتضی با تمام وجودش به بچه هایی که زنده هستند میگوید:
بچه ها ذکر بگید ذکر یادتون نره!!
مرتضی منتظر است که سناریویی که برای مهدی گفته توسط بعثی ها اجرا شود اما بعثی ها بدون شلیک حتی یک تیر از میان بچه های غواص عبور میکنند
تمام نیروها که بین بچه ها مستقر شدند فرماندشان با صدای بلند چیزی را فریاد میکند و بعد سرباز ها شروع میکنند با سیم دست بچه ها را میبندند
مرتضی زیر لب میگوید:
یا فاطمه زهرا!!
مهدی در حالی که دستانش بسته میشوند رو به مرتضی فریاد میزند:
پس چی شد مرتضی چرا اینا نمیزنن!!؟
مرتضی که حالا متوجه همه چیز شده با چشمان قرمز به مهدی نگاه میکند و ققط ذکر میگوید:
یا زهرا! یا زهرا!
صدای ناله زنده ها از شدت بسته شدن دست هایشان بگوش میرسد
در همین حین مرتضی با تکان شدیدی از روی زمین بلند میشود در حالی که دو نفر دست و پای او را گرفته اند
از شدت درد فریادی میزند
چند قدم آن طرف تر بعثی ها یک گودال عمیق حفر کردند
مرتضی توی هوا چرخی میزند و داخل گودال میافتد
باقی بچه ها را هم میآورند
گودال پر میشود از ذکر:
یا صاحب امان
یا ابا عبدلله
یا زهرا
اشهد ان لا اله الا الله.
چند دقیقه بعد بلدوزر اولین مشت خاک را داخل گودال میریزد
صداها آرام آرام قطع میشوند

 

منبع: تسنیم


 لب‌های امیر همیشه می‌خندید. از همان بچگی همین‌طور بود. گاهی که به رفتارش دقیق می‌شدم، متوجه می‌شدم چقدر با خواهر و برادرهایش فرق دارد. مهربانی و عاطفه امیر، طور خاصی بود. محبتش آن‌قدر خالصانه و بی‌دریغ بود که دل آدم را قرص می‌کرد. مودب بود. هیچ‌وقت نشد پرخاش کند. احترامش به من و حاجی که دیگر جای خود داشت.
 
لب‌های امیر همیشه می‌خندید 

سیزده سالش بود که بدون این که به او بگوییم، خودش نماز خواندن را شروع کرد. یک روز آمد سراغم و گفت: مامان، می‌شه یه جانماز به من بدی که فقط واسه خودم باشه. فقط خودم با اون نماز بخونم و بقیه به‌اش دست نزنن؟ امیر کمی وسواس داشت و به تمیزی وسایلی که استفاده می‌کرد حساس بود. مهر و جانمازش که دیگر جای خود داشت.

یک سجاده دادم به‌اش. ما این سجاده را فقط موقع نماز خواندن امیر به چشم می‌دیدیم. بعد از نماز می‌گذاشت داخل کشوی وسایلش. همه را هم مدیون کرده بود که به آن دست نزنیم. ما هم تحت هیچ شرایطی جرات دست زدن به مهر و جانماز امیر را نداشتیم.

ملافة بالش امیر را هر چهار یا پنج روز یک‌بار باید می‌شستم. پنج روزش می‌شد شش روز، یکی از پیراهن‌های تمیزش را می‌پیچید دور بالش و روی آن می‌خوابید. همیشه تمیز و اتو کرده بود. نه این که زیاد لباس بخرد، همان لباس‌هایش را به بهترین نحو استفاه می‌کرد.
*منبع: ماهنامه فکه 163


سید محمدحسین میردوستی شهید مدافع حرم است و در سوریه به شهادت رسید. او اعتقاد داشت که اگر در جبهه مقاومت نجنگد ممکن است صدها کودک بی‌گناه یتیم و آواره شوند و خانواده‌های مظلوم بسیاری بی‌سرپرست شوند.

  •  
دعایی که رمز شهادت شهید مدافع حرم شد

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا, همزمان با سالروز ولادت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا(علیه‌السلام) جمعی از خادمیاران آستان قدس رضوی منطقه 14 تهران به دیدار خانواده شهید مدافع حرم سید محمدحسین میردوستی رفتند. پدر شهید میردوستی در این دیدار ضمن تشکر از خادمان آستان قدس رضوی برای حضورشان در منزل شهید که عطر و بوی آستان امام رضا(علیه‌اسلام) را با خود آوردند,درباره ویژگی‌های فرزندش گفت که شهید یکی از مواردی که نسبت به آن اهمیت داشت نامش بود و همیشه می گفت من را به نام کامل آقا سید محمدحسین صدا کنید و به این موضوع از کودکی تاکید داشت. نام پرسم, هم نام پدربزرگش بود که  فرد وارسته بود و 98 سال عمر کرد و نماز شب و صبحش بهم متصل بود. محمدحسین از کودکی به مسائل دینی تأکید داشت و می‌گفت "آقاجان باید در زمان مراسمات اماکن مذهبی باشیم."

او به خاطره‌ای از کودکی فرزندش اشاره کرد و گفت که روزی به زیارت امامزاده‌ای در سرخه حصار رفتیم که ایشان با چهار نسب به امام سجاد(علیه‌السلام) می‌رسید, محمدحسین به من گفت "پدر اگر ما بمیریم امام زاده می شویم؟" من از این حرف او متعجب شدم اما چندین سال بعد از این حرف این اتفاق رقم خورد که شهید شود و فرموده امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) به امامزاده عشق تبدیل شود.

پدر شهید میردوستی برنامه‌ریزی در زندگی را از ویژگی‌های فرزندش بشمرد و گفت که همین که تحصیلاتش تمام شد, مشغول به کار شد, سپس ازدواج کرد و صاحب بچه شد و پس از آن نیز صاحب منزل شد و هر آن چیزی که هر جوانی به آن در دنیا آرزو داشت, رسید.

بیشتر بخوانید

او ولایتمداری را از دیگر ویژگی‌های فرزندش برشمرد و عنوان کرد که بود با توجه به اینکه هم دایی و عمویش شهید بودند اما خودش مسیر ولایت را پیدا کرد و در آن قدم گذاشت. در زمان فتنه 88 محمدحسین دبیرستانی بود که یک روز آمد و گفت "آقاجان من رو به بسیج معرفی کن " من گفتم "کسانی هستند که بخواهند برای مقابله با آشوبگران بروند و نیازی به حضور تو نیست اما محمدحسین جوابی به من داد و من را کاملا قانع کرد؛ گفت که "الان بحث ولایت است و من باید مدافع ولایت باشم" و رفت.

پدر شهید میردوستی بیان کرد که محمدحسین فراتر از جامعه فکر می‌کرد و بصیرتی فرای دیگران داشت. زمانی که موضوع سوریه و عراق پیش آمد و خیلی مشتاق بود تا برود, در همان حین مأموریتی برای شمالغرب پیش آمد و قبل از آن دستش شکسته بود, زمانی که متوجه شد باید به مأموریت برود, گچ دستش را زودتر از موعد باز کرد و گفت که اگر بدانند دست من شکسته است نمی‌توانم مأموریت شمالغرب و بعد از آن سوریه را بروم.

او ادامه داد: چون قرار بود محمدحسین به سوریه برود جشن تولد فرزندش محمدیاسا را برای اولین و آخرین بار یکماه زودتر گرفت, موقع شام بود که تصاویر یمن  از تلویزیون پخش شد, او بسیار متأثر شد و گفت "زنده بودن آدم حرام است که کشته شدن  زن و کودک مسلمان بی‌گناه را ببیند  و زنده بماند, اگر من بروم یک محمدیاسا یتیم می شود ولی اگر نروم هزاران کودک دیگر یتیم می شود."

پدر شهید میردوستی گفت که محمدحسین خیلی آرزوی شهادت داشت و شب قبل از شهادتش در جمعی که بچه‌ها بودند  می‌رود و می‌گوید "برای شهید فرداتان جا ندارید؟" بچه ها به او می‌گویند" چه آرزویی داری؟" محمدحسین می‌گوید که " دیگر هیچ آرزویی جز شهادت ندارم".

در ادامه مادر شهید میردوستی قرائت زیارت عاشورا را از جمله اعمال پسرش از کودکی عنوان کرد و گفت که محمد حسین زیارت عاشورا را زیاد می‌خواند و قرائت آن را از کودکی ترک نمی‌کرد و در کودکی سر خواندن زیارت عاشورا بعد از نماز جماعت به امامت پدرش با خواهرش دعوا می‌کرد. از او می پرسیدم که "محمد حسین چرا زیارت عاشورا می‌خوانی؟ در جوابم گفت که "هرکس زیارت عاشورا بخواند شهید می‌شود!" من گفتم "باب شهادت دیگر بسته شده چجوری شهید می‌شوی؟" گفت که " بالاخره شهید می‌شوم" وقتی در روز  عاشورا خبر شهادتش را به‌من دادند, به یاد حرفش افتادم که گفت شهید می‌شوم.او غرق زیارت عاشورا بود و همان در زیارت عاشورا حاجتش را گرفت.

مادر شهید میردوستی با انتقاد از کسانی که می‌گویند بچه‌تان را به کشتن دادید و پول گرفتید, گفت که پسرم با تمام آرزوهایی که داشت از روی ناچاری و بی‌پولی نرفت بلکه داوطلبانه و از روی عشق و علاقه رفت و اینکه می‌گویند آنها بی سواد بودند, اصلا اینطورنبود.

او گفت که وقتی محمدحسین در سوریه بود, همرزمانش تعریف می‌کردند که وقتی به منازلی که تازه از وجود تروریست‌ها پاکسازی شده بود, می رفتیم محمدحسین وقتی لباس کودکان را می دید آنها را می‌بویید و گریه می کرد و می‌گفت" بمیریم برای شمایی که آواره شده‌اید و معلوم نیست الان کجا هستید؟". پسرم چون تکاور بود هیچ کسی یارای مقابله رودرو را با آن  را نداشت و با تیر تک تیرانداز شهید شد و تیر به شاهرگش اصابت کرد و دو دست پسرم قطع شد.

مادر شهید میردوستی با بیان اینکه همه ما بیمه شهدا هستیم گفت که فرزندم 24 ساله شهید شد, گاهی حرف های مردم دلهای ما را می سوزاند اما ما از این مسیری که پسرم رفت, راضی هستیم.

انتهای پیام/

 


اگر ن حماسة جنگ را نمی­ سرودند و در خانه ­ها جنگ را یک ارزش تلقی نمی­­ کردند، مردان اراده و انگیزة رفتن به جنگ را پیدا نمی­ کردند و خیل عظیم بسیجی ­ها به سمت جبهه روانه نمی­ شد.(رهبر معظم انقلاب)

چکیده مطلب:

- اگر ن حماسة جنگ را نمی­ سرودند و در خانه ­ها جنگ را یک ارزش تلقی نمی­­ کردند، مردان اراده و انگیزة رفتن به جنگ را پیدا نمی­ کردند و خیل عظیم بسیجی ­ها به سمت جبهه روانه نمی­ شد.(رهبر معظم انقلاب)

-ن مستقیم و غیر مستقیم  در نقش های امدادی ، رزمی دفاعی، پشتیبانی، فرهنگی تبلیغی و. یاور و مشوق مردان در دوران دفاع مقدس و نیز راویان صادق دلاوری های ن و مردان آن دوران بوده اند.

- در طول۸ سال دفاع مقدس۲۲ هزار و  808 امدادگر و۲ هزار و 276 پزشک زن به جبهه‌ها اعزام شدند.

-در برخی منابع از رقم 171 اسیر زن در طول جنگ هشت ساله گفته شده است.

-ن قهرمان ایران ۶ هزار و ۴۲۸ نفر شهیده در طول سال های دفاع مقدس تقدیم اسلام کردند که بیشتر آنها در بمباران و موشک باران شهرها به شهادت رسیده‌اند و 500 نفر از این افراد، رزمنده بودند.

-تعداد کل جانبازان زن ۵ هزار و ۷۳۵ نفر است که از این تعداد ۳ هزار و 75 نفر بالای ۲۵درصد جانبازی دارند.

-تعهد،پشتکار، ایثار و مقاومت ن در دفاع مقدس به پشتوانه تحول فکری و روحی ناشی از آموزه ­های اسلام ، انقلاب، امام و رهبری  بوده است.

پژوهش خبری صدا وسیما: انقلاب اسلامی ایران الگوی نوینی از زن براساس آموزه‌های اسلامی ارائه کرده است که در آن بانوان در منزل و خارج از آن به عنوان انسان‌هایی تاثیرگذار مطرح هستند. انقلاب اسلامی براساس دیدگاه‌های امام راحل و با تاسی به تعالیم اسلام زمینه رشد و بروز قابلیت‌ها و توانایی‌های ن را بیش از پیش فراهم آورد. ن ایران به واسطه تحولات روحی و فکری مهمی که در پرتو انقلاب اسلامی در آنها به وجود آمد، به رشد و شکوفایی خاصی دست یافتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره شاهد حضور آنان در عرصه‌ها و گذرگاه های مختلف بوده­ایم. یکی از این عرصه ها که به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نوعی به کشور تحمیل شد جنگ 8 ساله بود که به گواه تاریخ شاهد نقش آفرینی موثر، مستمر، مستقیم و غیرمستقیم ن در کنار مردان در آن دوران هستیم. این گزارش در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مروری دارد بر نقش ن در دوران دفاع مقدس.

نقش ن در دوران دفاع مقدس

یکی از عرصه ­هایی که ن به خوبی در آن نقش خود را ایفا نمودند، حضور در دوران دفاع مقدس است. با شروع جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 ن به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت کشور، وظیفه خود را برای حفظ میهن از دشمن به نحو مطلوب انجام دادند و با توجه به شرایط موجود به ایفای نقش خود پرداختند. اینان سربازان گمنامی بودند که بار سنگین تدارکات جبهه جنگ و برخی وظایف دیگر را بردوش می­ کشیدند. هجوم یک باره دشمن به مناطق مرزی و هم چنین بمباران های هوایی به شهرها ایجاب می نمود که ن به صورت مستقیم در مناطق جنگی حضور پیداکنند.


رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش:


حضرت آیت الله ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (جمعه) در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، بیعت شگفتی‌ساز همافران با امام خمینی(ره) در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ را تجسم شجاعت، امید به پروردگار، نهراسیدن از دشمن و عمل به وظیفه برشمردند و تأکید کردند: ۲۲ بهمن امسال به یاری پروردگار و در پرتو همین عوامل تاریخ‌ساز به معنای واقعی کلمه دشمن‌شکن خواهد شد و با هوشیاری ملت و حضور همه سلایق و دیدگاهها، پرشکوه تر از سالهای قبل خواهد بود.
حضرت آیت الله ای، راهپیمایی ۲۲ بهمن را از مسائل شگفتی‌ساز خواندند و افزودند: جشن سالانه انقلاب در کشورهایی که انقلاب کرده اند به رژه نیروهای مسلح در مقابل چند نفر تبدیل شده است اما در ایران سرافراز، ۴۰ سال است مردم در سراسر کشور به خیابانها می آیند و بر ادامه راه انقلاب تأکید می کنند که این مسئله، از معجزات شگفتی‌ساز انقلاب است و باید با تمام قدرت ادامه یابد.
ایشان حضور انبوهِ بی‌شمار ملت در راهپیمایی ۲۲ بهمن را «دشمن‌شکن و مرعوب کننده آن»، «نشان‌دهنده حضور عمومی ملت در صحنه» و «تجلی عزم و وحدت ملی» برشمردند و خاطرنشان کردند: در جامعه اختلاف سلیقه وجود دارد اما وقتی پای انقلاب و نظام و ۲۲ بهمن به میان می آید، همه اختلاف ها رنگ می بازد و همه در کنار هم به میدان می آیند.

رهبر انقلاب اسلامی رژیم امریکا را تجسم «شرارت، خشونت، بحران سازی و جنگ آفرینی» خواندند و افزودند: مسئولان رژیم امریکا ضمن اهانت به ملت ایران می گویند چرا «مرگ بر امریکا» می گویید، برای روشن شدن ذهن مقامات امریکایی تأکید می کنیم که ما کاری به ملت آمریکا نداریم و مرگ بر امریکا یعنی مرگ بر حاکمان امریکا که در این دوره، «مرگ بر ترامپ و بولتون و پمپئو» می‌شود.
ایشان افزودند: تا وقتی رژیم امریکا بر مبنای شرارت، دخالت، خباثت و رذالت حرکت می کند، شعار مرگ بر امریکا از دهان ملت مقتدر ایران نخواهد افتاد.
حضرت آیت الله ای در بخش دیگری از سخنانشان درباره پیشنهادهای اروپایی ها افزودند: به مسئولان توصیه می کنم به اینها هم اعتماد نکنند البته نمی گوییم با آنها مراوده نداشته باشیم بلکه با چشم بدبینی به اروپایی ها نگاه کنید.
رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: درباره امریکا هم از چند سال قبل و در مذاکرات هسته ای، هم در جلسات خصوصی و هم در جلسات عمومی مکرر به مسئولان می گفتم به امریکایی ها اعتمادی ندارم و شما هم به قول و حرف و لبخند و امضای آنها اعتماد نکنید. اکنون نتیجه این شده است مسئولانی که آن روزها مذاکره می کردند، خودشان می گویند امریکا غیرقابل اعتماد است. باید از اول این را تشخیص می دادند و بر این مبنا حرکت می کردند.
ایشان افزودند: همین اروپایی ها که با وقاحت از ایران مطالبه حقوق بشری می کنند در پاریس نیروهای مسلح را به جان مردم می اندازند و مردمشان را کور می کنند اما در عین حال متکبرانه از ایران طلبکاری می کنند در حالی که باید به آنها گفت شما اصلاً حقوق بشر را می شناسید؟
حضرت آیت الله ای تأکید کردند: در جایگاه یک کشور مقتدر و توانا با همه دنیا به جز چند استثنا ارتباط داریم و خواهیم داشت اما باید بدانیم با چه کسانی داریم حرف می زنیم و اقدامات فرانسوی ها، انگلیسی ها و دیگران را در مقاطع مختلف از یاد نبریم.

رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان همراه شدن ارتش با ملت در جریان انقلاب اسلامی را یک نعمت بزرگ و نقش نیروی هوایی را در این موضوع بسیار برجسته دانستند و گفتند: نیروی هوایی در پیروزی انقلاب اسلامی و مراحل مختلف بعد از آن، نقش آفرین بود که ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ و بیعت جمعی از نیروی هوایی ارتش با امام راحل (ره)، اولین نقش آفرینی و همانند خودِ انقلاب، شگفتی ساز و «رزق لا یُحتَسب» بود.
ایشان افزودند: ۱۹ بهمن ۵۷، جلوه تسلط بر نفس، احساس وظیفه و احساس قدرت بود چرا که در آن رویداد جوانان از طاغوت نترسیدند و با غلبه بر ترس خود و امیدواری به خداوند، با شجاعت به دیدار امام آمدند که امروز هم به همین ویژگی‌ها نیاز داریم.
حضرت آیت الله ای گفتند: نقش نیروی هوایی در قضایای شب ۲۱ بهمن سال ۱۳۵۷، افشای کودتا در پایگاه شهید نوژه همدان بوسیله یک افسر جوان نیروی هوایی، تشکیل جهاد خودکفایی بوسیله نیروی هوایی، اولین واکنش کوبنده در روزهای آغاز جنگ تحمیلی بوسیله جنگنده های نیروی هوایی و بمباران بسیاری از پایگاههای عراق و نقش آفرینی در طول دوران دفاع مقدس، آغاز ساخت هواپیمای جنگی و پشتیبانی از مدافعان حرم از جمله اقدامات برجسته نیروی هوایی و جزو تاریخ و هویت این نیرو است.
رهبر انقلاب اسلامی بر وم حفظ و تقویت این هویت و انسان‌سازی و تربیت جوانانی همچون شهیدان بابایی و ستاری و دیگر شهدا تأکید و خاطرنشان کردند: تنها نیرویی که توانست چنین شخصیت های برجسته ای را تربیت کند و استعداد درونی آنها را به فعلیت برساند، انقلاب اسلامی و حرکت عظیم ملت ایران است.
حضرت آیت الله ای با اشاره به پایبندی ملت به «استقلال، عزت و سرافرازی حاصل از انقلاب اسلامی» افزودند: بنده از گرفتاری ها، گرانی ها و دیگر مشکلات مطلع هستم اما به کشور نگاه خوشبینانه دارم چرا که مشاهده می کنم ملت همچون یک قهرمان و یک شخصیت قوی در مقابل جبهه دشمن ایستاده است و می‌داند چه مسیر و اهدافی را باید دنبال کند.
ایشان تأکید کردند: مردم گله مندی، ناراحتی و توقعاتی دارند اما هیچ مسئله ای هرگز موجب نشده و نمی شود که ملت از پشتیبانی همه جانبه از آرمانها و اهداف امام و انقلاب و نظام رویگردان شود.
رهبر انقلاب اسلامی ملت ایران را به کوهنوردی تشبیه کردند که در ۴۰ سال اخیر بخش مهمی از راه و گردنه های پرپیچ و خم و خطرناک را رد کرده اما برای دستیابی به اهداف و بی اثر کردن تهدیدها و توطئه ها، باید بقیه راه را نیز طی کند و به قله برسد.
رهبر انقلاب اسلامی همه مسئولان و آحاد مردم را به همت و کار و تلاش بی‌وقفه فراخواندند و افزودند: هرکس در هر جا که هست به وظایف خود عمل کند تا همه خانه های جدول عمومیِ وظایف ملت و مسئولان پر شود و شتاب حرکت ایران عزیز به سمت اهداف بیشتر شود.
ایشان دلهره افکندن و ناامید کردن را کار اصلی دشمن و عناصر نفوذی برشمردند و با استناد به آیات متعدد قرآنی و رویدادهای درس آموز صدر اسلام افزودند: منطق اسلام این است که از دشمن نهراسید بلکه از انحراف از صراط مستقیم بترسید و اگر درست عمل کنید به یاری پروردگار حتماً پیروز خواهید شد.
حضرت آیت الله ای، انحراف از راه خدا و تسلیم در مقابل دشمنان را موجب ذلت و بی‌پناهی ملت خواندند و خاطرنشان کردند: در آن صورت سرنوشت ایرانِ ما همچون دوران رژیم پهلوی یا کشورهایی همچون عربستان می شود که امریکا بر سرنوشت و منابع و منافعشان مسلط شده است.
ایشان همچنین در توصیه‌ای درباره راهپیمایی ۲۲ بهمن افزودند: ممکن است کسانی به هر دلیل و منطق و مبنایی، از فلان مسئول یا فلان آقا خوششان نیاید اما نباید با شعار دادن بر ضد او، راهپیمایی را به مظهر اختلاف و درگیری تبدیل کنند چرا که این حرکت پرشور ملی باید همچنان با عظمت و وحدت ادامه یابد.
رهبر انقلاب اسلامی، فردای کشور و جوانان و ملت را به مراتب بهتر از امروز خواندند و تأکید کردند: در سایه توکل، احساس مسئولیت و عمل مردم و مسئولان به وظایف خود، پروردگار با لطف و عنایت خویش، راه را برای ملت ایران باز خواهد کرد.
پیش از سخنان فرمانده کل قوا، امیر سرتیپ نصیرزاده فرمانده نیروی هوایی ارتش با بیان گزارشی از دستاوردها و توانمندی‌های این نیرو در حوزه‌های مختلف، گفت: کارکنان غیرتمند نیروهوایی و قرارگاه پدافند هوایی با تمسک به سیره شهیدان و مدافعان حرم برای دفاع از عزت و مرزهای ایران اسلامی آمادگی کامل دارند.

 

فراخوان دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی منتشر شد.

با اعلام دبیرخانه دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی، فراخوان این جشنواره که با امکان ثبت‌نام در سایت جشنواره فراهم خواهد بود، به شرح ذیل می­باشد:

بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس با همکاری نخبگان جوان، فعالان مردمی، مراکز فرهنگی، دانشگاه ها،  و نهادهای لشکری و کشوری دومین جشنواره فعالان دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی را با هدف تبیین، انعکاس و ترویج ارزش‌ها و فرهنگ غنی دفاع مقدس و مقاومت در فضای مجازی و به منظور تقدیر از آثار برگزیده‌ی فعالان این حوزه در قالب بخش­های زیر برگزار می­کند:

  1. پایگاه‌های اطلاع‌رسانی و خبری
  2. پیام‌رسان‌ها و شبکه‌های اجتماعی
  3. نرم‌افزارهای کاربردی
  4. هنرها و سرگرمی­های دیجیتال
  5. بخش آزاد

بدین وسیله از کلیه علاقه­مندان فعال در فضای مجازی دعوت می­شود جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت آثار خود به پایگاه اینترنتی دبیرخانه جشنواره به نشانی www.defafestival.com مراجعه کنند.

مهلت ارسال آثار پایان بهمن 1398 می­باشد.


 

حضور رهبری در جنگ

دفاع مقدس یک نمونه‌ی شایسته برای خودسازی

اگر بخواهیم یک نمونه برای آنچه که شایسته‌ماست پیدا کنیم نگاه کنید به دوران دفاع مقدس، ببینید آن جوان‌‌‌هایی که در جبهه بودند، آن پدر و مادرهایی که این جوان‌ها را می‌فرستادند، آن خانواه‌هایی که با شوق و ذوق جبهه را پشتیبانی می‌کردند چه حالتی، چه احساساتی داشتند، آنها نمونه‌هایی خوبی است، اینقدر میدان تحول و پیشرفت به سمت صفات عالیه و فضایل انسانی در آن جا زیاد بوده (تقریبا به عدد افرادی که آنجا بودند) که واقعا احصاء آنها ممکن نیست. ما فقط می‌شنویم عملیات فاو، خیلی از کارهای مهمی هم که در این عملیات انجام گرفته اینها را همین‌طور، از رو می‌دانیم، از اروندرود عبور کردند، فاو را گرفتند، کارخانه نمک را فتح کردند، فلان کار را کردند، ما کلیات را می‌دانیم، اما اینکه در این قدم به قدم چه گذشته، دیگر اینها را نمی‌دانیم.

یک صفحه عظیم مینیاتور با نهایت استادی و زیبایی جلوی ما گذاشته‌اند، ما هم از دور ایستاده‌ایم نگاه می‌کنیم، و می‌گوییم به‌به! نمی‌رویم نزدیک تا ببینیم در هر گوشه از این مینیاتور، چقدر هنر به کار رفته تا ساخته شده است، این کار را بعضی‌ها می‌کنند. (21/6/86)

مقام معظم رهبری در جبهه

دفاع مقدس طرحی از عاشورای حسینی

اگر چنانچه ما نخواهیم این هشت سال جنگ خودمان را با آن هشت یا نه ساعت عاشورای امام حسین علیه‌السلام مقایسه کنیم و واقعه عاشورا را بسیار درخشان‌تر بدانیم که واقعا نیز همین است و بنده هیچ حادثه‌ای را نمی‌شناسم که با فداکاری آن نصف روز از لحاظ عظمت قابل قیاس باشد اما بالاخره جنگ ما نیز طرحی از همان عاشورا است و یک نمی از همان یم است. حال اگر همین نصف روز حادثه کربلا، در تاریخ ما در طول 1400 سال، چنین اثری را به جا نهاده، چرا فکر نکنیم که جنگ هشت ساله ما می‌تواند برای سال‌های متمادی در داخل جامعه منشأ اثر باشد.

مقام معظم رهبری

این جنگ، یک گنج بود

می‌خواهم بگویم که این جنگ یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم یا نه؟ این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم. امام سجاد علیه‌السلام توانست همان چند ساعت، گنج عاشورا را استخراج کند. امام باقر علیه‌السلام و ائمه بعد از ایشان استخراج کردند و آنچنان این چشمه جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه در زندگی مردم منشأ خیر بوده، همیشه بیدار کرده، همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد، الان هم‌ همین‌طور است.

خورشید جبهه

دفاع مقدس، ذخیره‌ای تمام نشدنی

من معتقدم این جنگ تمام شدنی نیست یعنی واقعا یک ذخیره و یک گنجینه‌ی عظیمی است که هیچ وقت تمام نخواهد شد و همیشه می‌توان از آن استفاده کرد. صد سال می‌توان از زلف یار گفت، یعنی از این جنگ واقعا عمری می‌شود حرف زد.

خورشید جبهه

ضرورت مکتوب کردن ارزش‌های دفاع مقدس

ما باید یاد زیبای آن روزهای دوران 8 سال دفاع مقدس را واقعا در ذهنمان نگهداریم و حفظ کنیم و اگر بتوانیم  بر روی کاغذ بیاوریم تا برای آینده بماند. ما 8 سال فداکاری داشته‌ایم و همین کافی است که انسان‌هایی را هدایت کند.

دفاع از یک حقیقت مقدس

ملت ما از یک آرمان دفاع کردند، از یک حقیقت مقدس دفاع کردند، دلیلش هم این است که آن کسی که در راس این جنگ بود از همه مردم کشور ما معنوی‌تر، الهی‌تر، خدایی‌تر و محبوب‌تر بود. بحث این نبود که فرمانده یک آدم معمولی یا نظامی است. عارف‌ترین فرد کشور ما فرمانده این جنگ بود و فرماندهی هم می‌کرد. شما هر چه کار بکنید برای بزرگداشت دفاع مقدس خوب است، آمار عملیات، آمار پیروزی‌ها، آمار ضربه‌هایی که دشمن خورده، آمار حرف‌های خلافی که بعدها ثابت شده دروغ بوده و علیه ما دشمن گفته این کارها باید انجام بگیرد.

منبع:راه میانه

 


«ورمقانی» در زمانی که پدرش عازم سفر حج بود نامه‌ای به دست او داد تا در مدینه آن را باز کند و در آن نوشته شده بود: «پدر عزیزم دعا کنید خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیون هستید امام و رهبر عزیز و شهدا را فراموش نکنید، التماس دعا» و دقیقاً یک ماه پس از بازگشت پدر شهید از خانه خدا، سردار حاج هوشنگ ورمقانی به شهادت رسید .
 

 

 سردار هوشنگ ورمقانی


سردار هوشنگ ورمقانی، فرمانده قرارگاه استانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان در سال ۱۳۳۸ در روستای «ورمقان» از توابع شهرستان سنقر دیده به جهان گشود و تا پایان تحصیلات مقطع متوسطه در این شهرستان زندگی کرد .

وی در اوایل سال ۱۳۵۸ برای خدمت بهتر به قشر ضعیف و آسیب‌پذیر مناطق روستایی و محروم کردستان در جهاد سازندگی شهرستان قروه مشغول به خدمت شد و خدمت مقدس سربازی خود را هم در لشکر ۲۸ پیاده کردستان گذراند و در این مدت به خاطر ایثار و شجاعتی که در راه مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب از خود نشان داد، موفق به دریافت مدال رشادت و لیاقت از دست فرمانده وقت لشکر شد .

ورمقانی با داشتن بصیرت و آگاهی کامل از وضعیت بحرانی استان کردستان و حس هم نوع دوستی در آن روزهای سال ۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قروه درآمد و در همان آغاز ورود به عنوان فرمانده گردان ویژه نیروهای اعزامی از شهرستان قروه در نبرد با رژیم بعث عراق، بخشی از جبهه قصر شیرین را تحویل گرفت .

وی مدتی نیز به عنوان مسئول گزینش سپاه شهرستان قروه منصوب شد که در جذب جوانان این شهرستان به نهاد مردمی سپاه خدمات ارزنده‌ای به مردم منطقه ارائه کرد و پس از آن فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بخش دهگلان را بر عهده گرفت که مردم منطقه هنوز هم از خدمات ارزنده آن فرزند برومند کردستان در این منطقه به نیکی یاد می‌کنند.ورمقانی در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر و یک فرزند دختر است که فرزندان ایشان نیز در تداوم راه پدر بزرگوارشان و ارتباط صمیمی و خدمت به جامعه، الگو هستند .

سردار دلاور کردستان با صداقت و جلب اعتماد مردم منطقه در سال‌های ۶۱ الی ۶۳ بیش از ۱۰۰ روستای منطقه را پاکسازی کرد و امنیت منطقه را به وسیله خود مردم و ایجاد پایگاه‌های مردمی برقرار کرد که این اقدام وی مورد تقدیر فرماندهان وقت سپاه قرار گرفت .

وی در سال ۱۳۶۴ بنا به درخواست فرمانده تیپ بیت‌المقدس به آن یگان مأموریت یافت و تا پایان جنگ تحمیلی به عنوان جانشین ستاد و فرمانده پایگاه این تیپ در جبهه‌های جنوب و جزیره مجنون در کمال خلوص و شجاعت به مبارزه پرداخت که یادآوری ویژگی‌های شخصیتی ایشان از زبان تعدادی از ون اهل سنت کردستان که در این دوران همرزم شهید بودند، شنیدنی است .

ورمقانی در سال ۱۳۶۸ برای گذراندن دوره دافوس به دانشگاه امام حسین(ع) در تهران رفت که در آن دوره هم به عنوان دانشجوی ممتاز انتخاب شد. وی هیچ‌گاه وارد دسته بندی‌های ی نشد و در سال ۱۳۷۱ به سمت مسئول بازرسی و فرمانده یگان ویژه قرارگاه استانی شهید شهرامفر منصوب شد و در سال ۱۳۷۳ به‌عنوان پاسدار شایسته و در سال ۱۳۷۴ به‌عنوان پاسدار نمونه نیروی زمینی سپاه معرفی شد .

ورمقانی که برای برقراری امنیت در منطقه شب و روز نداشت و مردم این خطه از سرزمین نیز، هیچ‌وقت تلاش‌های این سردار بی‌ریا را فراموش نخواهند کرد، غروب جمعه اول تیرماه سال ۷۵ در محور قهرآباد سقز در کمین نیروهای ضد انقلاب می‌افتد و پس از ۲ ساعت مبارزه شجاعانه، به همراه یکی از همرزمانش به فیض عظیم شهادت نائل می‌شود تا نام او برای همیشه، تاریخ افتخاری برای مردم مظلوم کردستان شود .

اما مظلومیت شهدای کردستان تنها به سال‌های دفاع و مقدس محدود نشد و این مظلومیت با ناشناخته ماندن این شهدا همچنان ادامه دارد و یکی از مظلوم‌ترین این شهدای سرافراز، بدون تردید «سردار بی‌ادعای کردستان شهید حاج هوشنگ ورمقانی» است .

هر چند خانواده و برخی از هم‌رزمان این فرزند دلاور کردستان در حد بضاعت و توانایی خود تلاش کرده‌اند تا گوشه‌هایی از زندگی و شیوه سلوکش را برای مردم بازگو کنند اما به راحتی می‌توان دریافت که این کارها هیچ‌گاه نتوانسته حق مطلب را درباره این سردار رشید سپاه اسلام ادا کند. همه کسانی که توفیق همراهی با شهید حاج هوشنگ ورمقانی را در جبهه داشته‌اند و تمامی کسانی که این شهید  را از نزدیک می‌شناسند بر این نکته اتفاق نظر دارند که سردار خوبی‌ها در بی‌ادعایی، بی‌ریایی و مردم‌داری سرآمد و یگانه زمان بود .

ماندگار شدن نام و یاد شهید حاج هوشنگ ورمقانی در میان عامه مردم کردستان از هر قشر و گرایشی و با هر دیدگاهی نشانه‌ای است از توفیق وی در مسیر الهی که در پیش گرفت و خداوند هم پاداش این بنده صالحش را با شهادت داد. هرچند با پایان یافتن جنگ بسیاری از درهای باغ شهادت بسته شد اما این درها برای آنهایی که شور شهادت در سر دارند هیچ‌گاه بسته نمی‌شود ولو اینکه این شهادت با دعای پدر در سفر حج برای فرزند رقم بخورد.

سردار شهید حاج هوشنگ ورمقانی مأموریت دنیای خود را در سال ۷۵ تمام شده می‌بیند، جنگ هم تمام شده است، پدر شهید ورمقانی عازم زیارت خانه خداست که شهید نامه‌ای به دستش می‌دهد و از او می‌خواهد که نامه را در مدینه و در کنار مرقد مطهر پیامبر اسلام(ص) باز کند و حاجتش را از خداوند طلب کند .

شهید ورمقانی در آن نامه نوشته بود: «پدر عزیزم دعا کنید خداوند سال ۷۵ را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیون هستید امام و رهبر عزیز و شهدا را فراموش نکنید التماس دعا» و دقیقاً یک ماه پس از بازگشت پدر شهید از خانه خدا، سردار حاج هوشنگ ورمقانی به کمین بیش از هفتاد نفر از گروهک‌های ضد انقلاب می‌افتد و در یک درگیری شجاعانه و نبرد مردانه از خاکیان جدا می‌شود و به افلاکیان می‌پیوندد .

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

زمانی سیستم rib fabric - gmknittedfabric.com فناوری اطلاعات : IT بیانیه خرید دوربین عکاسی ^_^ جوجه دانشجو ^_^ دانلود آهنگ جدید Shannon شرکت نظافتی ماه روشن - نظافت در کرج